سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کجایی...


از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده ى جوانى از این زندگانیم

دارم هواى صحبت یاران رفته را

یارى کن اى اجل که به یاران رسانیم

پرواى پنج روز جهان کى کنم که عشق

داده نوید زندگى جاودانیم

چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر

وز دور مژده ى جرس کاروانیم

گوش زمین به ناله ى من نیست آشنا

من طایر شکسته پر آسمانیم

گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند

چون میکنند با غم بى همزبانیم

اى لاله ى بهار جوانى که شد خزان

از داغ ماتم تو بهار جوانیم

گفتى که آتشم بنشانی، ولى چه سود

برخاستى که بر سر آتش نشانیم

شمعم گریست زار به بالین که شهریار

من نیز چون تو همدم سوز نهانیم


"شهریار"

 


نوشته شده در یکشنبه 92/3/5ساعت 10:24 صبح توسط MOVA| نظرات ( ) |