کجایی...
تو را نمی دانم، به لبخندی که یک روز بر لبمان می نشیند، من دلم روشن است. روزی از راه می رسد حاتمه ابراهیم زاده
اما من دلم روشن است
به تمام اتفاقات خوب در راه مانده،
به تمام روزهای شیرین نیامده،
به اجابت شدن دعاهایمان،
به برآورده شدن آرزوهایمان،
به محو شدن غمهای دیرینه مان.
یک روز کسی از راه می رسد،
پای حرفهایش می ایستد
و دیگر ترس از دست دادنش را به دلهایمان راه نخواهیم داد.
و ما برای یک روز هم که شده آنچنان که باید، زندگی می کنیم.
آری،
من دلم روشن است...
نوشته شده در جمعه 97/12/24ساعت
1:16 صبح توسط MOVA| نظرات ( ) |