کجایی...
قطعا روزی صدایم را خواهی شنید روزی که نه صدا اهمیت دارد و نه روز ...! When I stand before God at the end of my life, I would hope that I would not have a single bit of talent left, and could say:I used everything you gave me I wanted a perfect ending. Now I"ve learned, the hard way, that some poems don"t rhyme, and some stories don"t have a clear beginning, middle, and end. Life is about not knowing, having to change, taking the moment and making the best of it, without knowing what"s going to happen next شنبه روز بدی بود!روز بی حوصلگی،وقت خوبی که میشد،غزلی تازه بگــــی ظهر یکشنبه من ،جدول نیمه تموم،همه خونه هاش سیاه،توی خونه جغدشوم صفحه کهنه یادداشتای من، گفت:دوشنبه روز میلاد منه! اما شعر تو میگه که چشم من،تو نخ ابره که بارون بزنه آخ! اگه بارون بزنه آخ!اگه بارون بزنه. غروب سه شنبــــــــــه خاکستری بــــود همه انگــــــــــار نوک کوه رفته بـــودن به خودم هی زدم از اینجـــــــــــا بــــرو! اما موش خورده شناسنــــــــــــامه من! عصر چارشنبه من!عصر خوشبختی ما فصل گندیدن مـــــــن فصل جون سختی ما روز پنجشنبه اومد،مثه سقائک پیـــــــر رو نوکش یه چیکــــــــــــــــــــــــــــه آب گفت به من بگیـــــــــر!بگیـــــــــــــــــر! جمعه حرف تازه ای برام نداشت .هر چی بود پیشتر ازینها گفته بود! How strangely do we diminish a thing as soon as we try to express it in words if you are alone, stand up and have a look out of the window whether the sun rised up, whether it rained if everyone has gone, slowly turn back and have a look whether you have any friends left, whether your love has faded away if you are alone like the fall, if you are defenceless like the winter or if you are the spring never give up, stand up and have a look out of the window turn back and look at the world تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی ق.ا برگرد که بر بهارمان می خندند یک عده به حال زارمان می خندند آنقدر نبودنت به طول انجامید دارند به انتظارمان می خندند تعجیل در فرج حضرت مهدی عجل الله "صلوات" می خواهمت چنان که شب خسته خواب را می جویمت چنان که لب تشنه آب را محو توام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آفتاب را بی تابم آنچنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته ای چنان که تپیدن برای دل یا آن چنان که بال پریدن عقاب را حتی اگر نباشی می آفرینمت چونانکه التهاب بیابان سراب را ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را ق.ا
.Delicious Ambiguity
turn back and look at the world
turn back and look at the world
whether the sun rised up, whether it rained*Pinhani - Dön Bak Dünyaya*
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال
عنقای بی نشانی و سیمرغ کوه قاف
تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال
بیچاره ی دچار تو را چره جز تو چیست ؟
چون مرگ ، ناگزیری و تدبیر تو محال
ای عشق ، ای سرشت من ، ای سرنوشت من !
تقدیر من غم تو و تغییر تو محال